حاضری شش صبح :)

ساخت وبلاگ
برای هزارمین بار آرزو کردم کاش بودی کاش بودی تا تو بغلت ولو می شدم و سرمو به سینت می چسبودمو چشمامو می بستم.     بعد نفس عمیقی می کشیدم و ریه هامو از عطرت پر می کردم . کاش بودی تا تو همون حالت برات از نبودنت حرف بزنم ؛ حرف بزنمو بگم که چقدر تو این مدت تنها بودم . بگم و بگم و ازت بخوام که تا همیشه پیشم بمونی . کاش بودی تا بی هوا لباست از اشک چشمام خیس می شدن و می فهمیدم که خواب نیستم ؛ می فه حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4noboy3 بازدید : 133 تاريخ : جمعه 21 مهر 1396 ساعت: 7:53

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد. مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار! اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند. همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز ا حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : عنوان,اولین,مطلب,آزمایشی, نویسنده : 4noboy3 بازدید : 107 تاريخ : جمعه 24 شهريور 1396 ساعت: 22:32

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد. زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است. همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسان حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : عنوان,دومین,مطلب,آزمایشی, نویسنده : 4noboy3 بازدید : 102 تاريخ : جمعه 24 شهريور 1396 ساعت: 22:32

برو دورِ دورتا راهِ برگشتنو گم کنیکوچه های بن بستمسیرِ خاطرات مُردستببین که جمعه ــَست بینمونکسی نموند جز آسمونآسمونبذار برات ببارموببین چه فصلی دارموخاموش بکن ستارمو ...#مهدی_یراحی_________________________عشق نویسنده ی ماهریه ...__________________________دلم برات تنگهسرِ تو با دلم جنگهبمونی پیشمهمونی میشمکه تو میگفتیتو که نیستیمنَمو چشمای خیستو که نیستییعنی هیچ کسی نیستجای خالیت تو خونه جا نمیشهت حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : مسیر, نویسنده : 4noboy3 بازدید : 131 تاريخ : دوشنبه 6 شهريور 1396 ساعت: 3:53

عزیزِ جانم میبینی امروزی راکه چشمانم چشمانت را رصد می کند و لبانم بدون هیچ آوایی تو را میخواند امروزی که قلبم به خاطر تو می تپد و دستانم حصار دستانت را طلب میکند میخواهم بدانم از همین امروز ، تا آخر دنیا قبول میکنی، دنیایت را با من شریک شوی؟   حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : امروز, نویسنده : 4noboy3 بازدید : 104 تاريخ : پنجشنبه 26 مرداد 1396 ساعت: 20:46

 طلوع و غروب هایی ست که دیگر با تو به سر نمیشود کافه هاییست که هرگز طعم آغوشت را نچشیده اند و خانه ی جدیدمان عطر حضور تو را کم دارد اینجا فنجان هاییست که دیگر لمسشان نمی کنی دیوارهاییست که در حسرت قاب عکس جدیدت سال میگذرانند این خانه قهقه های مستانه ات را کم دارد اینجا پُر است از حرف های ناگفته ی بی حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4noboy3 بازدید : 101 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 1:08

من امروز عابری تنها هستم

دستانم سردتر از همیشه است و این سردی هر رهگذری را آزرده خاطر میکند 

اما من از این سردی غافلم 

غافل از اینکه این سردی حتی در کوچه های خرابه ی قلبم نیز رخنه کرده است 

همان کوچه هایی که تا دیروز تک چراغ سوگلی اش روشن بود 

اما حالا به مخروبه ای بیش شبیه نیست

و به جای آن کوچه پس کوچه های زیبا یک عالم حسرت و خرابی باقی مانده است برای این دل

حالا فقط من همان تک رهگذر قلبم هستم ...

حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4noboy3 بازدید : 113 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1396 ساعت: 5:11

_بیا اینجا کارت دارم +بله ؟ _ می دونم تو هرگز تا اینجای عمرت به نصیحت های کسی گوش نمیدی ولی خواهش میکنم این بار به حرفام گوش بده اگه بد گفتم بیا بزن تو گوش من . ببین منو ! سرتو بالا بیار. نگام کن یه روزی بود تو نوک قله بودی پدرومادرت به داشتن تو افتخار میکردن درسته روزگار پستی و بلندی داره و هیچکس ت حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4noboy3 بازدید : 131 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 1:27

  نَدونستن بهترین کاریه که یه آدم برای فرار از سختی ها در نظر میگیره ! مثل من که وانمود میکنم نمی دونم چه مرگمه ! اما من بهتر از هر کس دیگه ای میدونم که داره توی مغز واموندم چی میگذره من بهتر از هر کس دیگه ای میدونم که دارم چه گندی میزنم به زندگی حال و آینده ام ....   حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4noboy3 بازدید : 137 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 1:27

  بعضی کلمات هستن که انگار معادله فارسی ندارن واسه نوشتن! مثلا میخوای بنویسی اسکیرین شات[درست نوشتم؟؟!!] هزاربار بالا و پایین می کنی که یه وقت خدایی ناکرده اشتباه ننویسی. یا مثلا voice  هنوز که هنوزه من نمی دونم voiceو چطوری به فارسی بنویسم. معادله فارسی هم داره "صدا" نمی گم نداره ولی خب از اونجای حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4noboy3 بازدید : 104 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 1:27

و اینک پنج روز از این واقعه می گذرد ! برای خواندن این خبر به ادامه مراجعه فرمایید  زمان : 15 تیر (دقیقا یک روز بعد از گذاشتن پست وانمود) موقعیت: در حالی که زیر باد مستقیم کولر لم داده بودم تصمیم گرفتم سری به همنشینان و دوستان مجازی در بیان بزنم  دیدن پست مشکوک : گوشی به دست وارد پنل کابری شدم و با 6 حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4noboy3 بازدید : 88 تاريخ : سه شنبه 27 تير 1396 ساعت: 1:27

سلام نماز و روزه هاتون قبول درگاه حق ! یکم کارام از روالشون خارج شدن نوشته های درهم برهمم تو تیکه کاغذای مختلف روی میز خود نمایی عجیبی می کنن یه سریا روی برگه های امتحانی و شاید حتی یه سریا روی کاغذ های تبلیغاتی نوشته شدن انواع و اقسام خودکارها روی میز پخش و پلا شدن دفترچه هام هر کدوم یه طرف میزن عط حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4noboy3 بازدید : 90 تاريخ : جمعه 2 تير 1396 ساعت: 15:52

شاید اولش سخته باشه

بودن با کسی که هیچ علاقه ای بهش نداری

اما با گذشت زمان

شیرینی آرامش و با تمام وجودت حس می کنی !

+بوی بارون میزنه 

عطرت تو آغوش منه :)

حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4noboy3 بازدید : 99 تاريخ : چهارشنبه 24 خرداد 1396 ساعت: 14:24

برو دورِ دورتا راهِ برگشتنو گم کنیکوچه های بن بستمسیرِ خاطرات مُردستببین که جمعه ــَست بینمونکسی نموند جز آسمونآسمونبذار برات ببارموببین چه فصلی دارموخاموش بکن ستارمو ...#مهدی_یراحی_________________________عشق نویسنده ی ماهریه ...__________________________دلم برات تنگهسرِ تو با دلم جنگهبمونی پیشمهمو حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4noboy3 بازدید : 112 تاريخ : دوشنبه 15 خرداد 1396 ساعت: 22:28

سلام دوستان  اینم صدای من :) و مرسی از یاس ، صخره ، محمود و افسونگر امواج و دوستانی که الان اسماشون یادم نیست بابت صداهای زیباشون :) پ.ن:از سوتی هام چشم پوشی کنید لطفا :-) پ.ن2:این پست برای دیروز بود ولی بنا به دلایلی امروز انتشار پیدا کرد تو پرانتز هم بگم که قصدم از گفتن مجری برتر بودن برتری یا پُز حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4noboy3 بازدید : 113 تاريخ : دوشنبه 15 خرداد 1396 ساعت: 22:28

گاهی آرزو می کنم کاش همون دانش آموز کلاس اول ابتدایی بودم با همون آرزو ها و خواسته های بزرگ و هیچوقت هم بزرگ نمی شدم  کار ما آدما برعکسه ! زمانی که کوچولو موچولو بودیم دلمون میخواست بزرگ میشدیم و می تونستیم فلان کار رو انجام بدیم حالا که بزرگ شدیم جا تو جاپای پدرو مادرمون گذاشتیم اون آرزوی بزرگ به حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4noboy3 بازدید : 141 تاريخ : شنبه 6 خرداد 1396 ساعت: 5:57

از من میشنوید پیش استادتان یک جیک هم نزنید انجام دادم که میگویم به وَلله مورد داشتیم در کلاس رفع اشکال زیست استاد _ هم که نگم براتون ترم 9 پزشکیه ، ولی خدایی به قول زی زی عین چوب شور انقدر که لاغر بود _ یه تایم برای استراحت داده بود . در این بین بانو  فاطمه زهرا پچ پچ وار گفت تو که می گفتی کوفت بل حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4noboy3 بازدید : 109 تاريخ : شنبه 6 خرداد 1396 ساعت: 5:57

چشماتو میبندی تا برق نگین انگشتر یارِشو نبینی گوشاتو میگیری تا دوسِت دارم هاش به دیگری رو نشنوی بغض میکنی تا تارشَن دیدت! دستاتو روی لبات فشار میدی تا بتونی هق هقِتو خفه کنی زانو می زنی تا لرزش زانوهات رسوات نکنه! ولی خبر نداری که قیافه ی زارت حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4noboy3 بازدید : 145 تاريخ : جمعه 22 ارديبهشت 1396 ساعت: 0:00

پروانه چرخید  چرخید و چرخید تا بال هاش زیر نور خورشید بدرخشه تا بدرخشه و دل گل و بلرزونه ولی پروانه بیچاره نمی دونست که گل دل نداره ! وتمام این تلاش ها بیهوده بود... داریوش:دردی که با عشق اومده با مرگ میتونه بره پ.ن:انقدر ذهنم درگیر هس که یادم حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4noboy3 بازدید : 167 تاريخ : جمعه 22 ارديبهشت 1396 ساعت: 0:00

 گاهی اونقدر این خاطره نوشتن ها به مزاجم خوش میاد که برای یه مدت طولانی روزنوشت هامو مینویسم ولی گاهی عجیب دل زده میشم و بیخیال تمام روزنوشته هام میشم و میشینم در خفا تک تکشونو میخونم آخر سر هم آتیششون میزنم وای که چقدر لذت بخشه.نمی دونی که چقدر لذت حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4noboy3 بازدید : 157 تاريخ : جمعه 22 ارديبهشت 1396 ساعت: 0:00