نمی دانم چگونه جلوی ریزش اشک هایی که حال به عنوان مزاحم راه دیدنم را بسته اند را بگیرم . اشکانی که هرگز چشمه اش نخشکیده و حال هم هرگز خیال پا پس کشیدن را ندارد. چشمانم را سمت آسمان برده و سعی در پنهان کردن اشکانم دارم ولی امان ... از گوشه ی چشم راهی پیدا کرده و سرباز می کنند همچون مروارید در زیر آفتاب می درخشند و چون دُرِّ گرانبهایی روی لباسم می چکند. پس بی مهابا می گِریَم زیرا می دانم روزی تقاص این گریه هارا می دهد. شاید با از دست دادن ... همانندِ من ...,منشا همانند سازی ...ادامه مطلب