دلتنگم!

ساخت وبلاگ

امروز یهو به طور عجیبی دلتنگیِ عظیمی بهم هجوم آورد

دلتنگ هر آنچه که داشتم و حالا ندارم شدم

نمی دونم شاید دیروز زمانی که دوستم گفت دلم برای دوست های دوره راهنمایی م تنگ شده منم سَرم از تو برفا دَر اومد

یا شاید هم برف های دورو برم آب شدن!

نمی دونم به هر حال دیروز تمام سعی ام رو کردم که به گذشته و آدماش فکر نکنم

ولی دیشب کابوس عجیبی دیدم

تمام امروز فکرم درگیره اون خوابِ ولی ...

نمی خوام باور کنم که از خودمو تمام آدمای اطرافم دارم فرار می کنم

بی نهایت دلتنگی بهم فشار آورده

خستگی وصف ناشدنی دارم که حس می کنم حتی اگه یه عمر هم استراحت کنم ، باز این خستگی از تنم خارج نمیشه !

کاش قبل از رفتنم میگفتم که چقدر دوستش دارم ... 

پ.ن:راستی سه ستاره میبینین ؟ :)

حاضری شش صبح :)...
ما را در سایت حاضری شش صبح :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4noboy3 بازدید : 109 تاريخ : شنبه 21 اسفند 1395 ساعت: 22:08